محل تبلیغات شما

         میزان حرمت و حقوق زن در یک جامعه متاثر از میزان حقوق و حرمت دیگر گروه ها و افراد در روابط  متقابل اجتمایی است . چرا که اام  به رعایت حقوق دیگران بعنوان یک عادت و آموزه و ارزشی اجتماعی نمی تواند در جایی بکار گرفته شده و در جایی دیگر فراموش شود. رعایت حرمت و حقوق افراد در مناسبات خانواده با رعایت حرمت وحقوق افراد درمناسبات مدنی و اجتماعی تاثیر و ارتباط متقابل دارد و رعایت حرمت و حقوق افراد در این دو عرصه با رعایت این حقوق  درعرصه ی  مناسبات حاکمیت و مردم نیز بی ارتباط نخواهد بود. هر آنگاه که انسان به هر دلیلی از این معرفت و جوهر "حق و حریم "انسانی دوربماند جامعه و جهان خویش را جولانگه خوی سلطه گری می کند و برای سلطه جویی خویش تا قربانی کردن و از میان تهی نمودن وازه هایی چون عشق و دوستی و احترام به پیش می رود و چنین واژگانی را برای دفاع از امنیت خویش سپر می کند.چاخان و چاپلوسی و دروغ و مداحی و احترامهای از سر ترس برای دفع  سلطه اختیار می کند و بدگویی و نفرت ودغل و تعرض را برای فزونخواهی و وضع سلطه بکار می گیرد.

اگربدینگونه مناسبات سلطه آمیز( سلطه گری و سلطه پذیری) را در مقابل مناسبات حرمت آمیز و آزاد قرار دهیم  تاریخ انسان با مناسبات سلطه آمیزعجین تر است تا مناسبات حرمت آمیز.و ازرنج این سلطه ، زن رنجدیده تر از مرد بوده و هست. با این وجود نه زن بدون مرد به حرمت و حقوق می رسد و نه مرد بدون زن و نه کودک بدون این دو و هیچکس بدون دیگری به کسب واقعی حریم و حقوق انسانی نخواهد رسید.

  باید بدانیم  آنچه را که ستم بر زن نام داده ایم قبل از اینکه  مرد سالاری و سلطه ی مرد عامل آن باشد فرهنگ سلطه است که مرد را نیز به شکلی دیگر در کام خود کشیده است.در چنین مناسباتی سلطه آمیز چنانچه سلطه ی مرد به هر دلیلی کمرنگ شود آن فرهنگ و عادت سلطه در ذهن و زبان زن سربلند کرده و سخت یا نرم بر مرد خود غالب می آید و اینگونه است که  وازه ی عامیانه ی"ً زن ذلیل " خلق می شود . در این بازی آلنگ کلنگ یکی سلطه گر و یکی سلطه پذیراست و آنچه نظم این بی نظمی اجتماعی را بر هم خواهد زد فهم و تفاهم و تعامل انسانی است که اسبابش با عواملی چندگانه مهیا خواهد شد. 

زدودن سلطه از روابط و مناسبات یک جامعه و ایجاد مناسبات عادلانه و رعایت حریم حقوقی افراد و از جمله ن یک فرآیند چند عاملی : آموزشی ، فرهنگی هنری علمی ، ی ، اجتماعی و اقتصادی ست که هرعاملی از این عوامل به نوبه ی خود یاری رسان این فرآیند است .  همه ی این عومل چند گانه جامعه در صورتی که با رویکردی انسان مدارانه مدیریت شوند ،بستری برای رشد فرآیند تعامل و تفاهم های فکری و عاطفی و ایجاد حریم حقوقی همه ی گروههای اجتماعی بخصوص ن یک جامعه  خواهد بود و بتدریج  فرهنگ سلطه به فراموشگاه تاریخ سپرده خواهد شد. ایجاد حرمت و حقوق ن نیز با رشد و شکوفایی چنین عواملی تحقق خواهد یافت .

عوامل فرهنگی علمی هنری: با نوشتنها و گفتن ها و خلق هنرهای پیام آور و آگاهی بخش ، به فرآیند دفع فرهنگ  سلطه  یاری می رساند بخصوص که این کارزار به دست و زبان خود ن انجام گیرد.

عوامل ی و اجتماعی: در تدوین و ترویج راهکار های حمایتی از ن و تشکل یابی ومشارکت و خودباوری و تحقق حرمت ن یاری می رساند.

عوامل و فعالیتهای اقتصادی ن : در مولد و موثر بودن ن و در رهایی از این عادت فرهنگی گامی اساسی ست .

 و برعکس هرگاه این بستر فرهنگی اقتصادی ی و.با رویکردی عیر انسانی یا منفعلانه و خنثی بدست قضا و قدرسپرده شود نبردی ناعادلانه رخ می نماید که سهام و طعام جامعه و دنیا را به کام زر و زور داران مصادره کرده  و در باز تولید همان فرهنگ سلطه در جا می زند . اینکه از این دو رویکرد مدیریتی جامعه کدام یک و چگونه سرنوشت انسان های یک جامعه را رقم خواهد زد به عزم و آگاهی نه چندان پیچیده ی همان انسانها بستگی دارد .

با چنین پنداشتی از سازوکار های یک جامعه ی انسانی اکنون درخصوص شرایط و جایگاه ن بختیاری (و اصولاً ن چنین جوامعی ) بطور مشخص باید گفت که همان عوامل و شرایط اجتماعی در گذشته ی ایل بختیاری باعث شد تا زن نام "ضعیفه " به خود گیرد و این پنداشت وارونه همچون همه وارونه پندار های تاریخ بشر به یک باور عمومی تبدیل شود تا جاییکه خود زن نیز در اعماق روح و فکر خود به اینگونه  می اندیشید و از خویش بیگانه گشت. هنوز عادت این پندار و شاید خود این پندار مانعی در راه خودیابی نسل امروز ن بختیاری ست .با این وجود و در برزخ این خودباوری و خودناباوری ، نسل امروز ن و دختران بختیاری در عرصه های دانشگاهی و علمی و شغلی به عیان نشان داده اند که ذات وجودی یک زن نه "ضعیفه" بلکه "ضعیف شده" بوده است. اینجاست که همه ی روشن بینان حقیقت تاریخ و انسان و بخصوص علاقمندان فرهنگ و تاریخ بختیاری باید به اعاده ی حیثیت تاریخی از ن بختیاری پرداخته و برای همیشه واژه ی نامربوط "ضعیفه " را از عادات و فرهنگ خویش پاک کنند. اما باز هم در حق تاریخ ن واقعی بختیاری بی لطفی ها شده است.  متاسفانه تا کنون هر گاه سخن از زن بختیاری به نوشتار آمده یکراست از جلال و جمال چند بی بی زن بختیاری قلمفرسایی شده و هرگز کسی از این  کاتبان و مداحان فر و فتحوحات و شجره نامه نویسان قلم بدست پرسش نکرده است آیا ن بختیاری بعنوان یک گروه اجتماعی و دارای جمعیت و آمار و خصوصیات مشترک زیستی و فکری و احساسی، شامل همان چند بی بی زن صاحب قدرت و شوکت بودند که جز جنسیتشان هیچ وجه اشتراک اجتماعی و گروهی با ن واقعی بختیاری نداشته اند ؟ که گاهی هم  درصدد بودند همین جنسیت خود را انکار کنند و لقب " آ " به آنها می دادند لابد چون زن بودن را در شان خود نمی دیدند . و یا خیر ، ن بختیاری به معنی واقعی همان "گهواره  به کولان وارگه به وارگه " بودند و " لالایی سرایان خواب رمیده ی نیمه شب بر بالین کودکان گرسنه که شیره ی جانشان کفاف سیری آنها را نمی داد ؟  و یا زن بختیاری همان دروگر دوش بدوش مرد خود در مات مزرعه و بافه به کول خرمن چین بود ؟  زن بختیاری اصیل آن تمدار به داری بود که با شرشر زنگوله ی کرکیت ، نقش هنر بر بافتنی می زد یا بی بی زنی که بی هنر و بی ثمر بر کرک های نرم  آن خرسک لم می داد ؟ کدام یک زن اصیل بختیاری بود؟ آنکه روزی چند بار روح زلالش از زلال چشمه های کوهساران بختیاری آب در مشک و مشک بر کول می کرد و جماعتی را سیراب می کرد و هنوز گمنام مانده است یا بی بی زنی که با همین آب در آفتابه و لگن مخصوص دست و صورت مبارکش! را  می شستد ؟ آن ن بختیاری که روزی چند وعده با ترنمی از شعر و آوازروح گاوهای شیری را تسخیرکرده ( به حال ریلکس )و شیر و آنرا به اختیار می گرفت و سپس چند جور قوت و قاتق به سفره ی ایل می برد اکنون در کجای تاریخ و فرهنگ بختیاری جای گرفته است و آن همه آفرینندگی شان را چه کسی به تصویر می کشد ؟ آن شیر زن بختیاری که در ساختن بنای شهر تاریخی "بنه وار" به بیگاری وادار شده بود و روح اعتراض خود را با کلام و فرهنگ آنروز به خان و حاکم آنجا نشان داد و گفت " مردی در اینجا نمی بینم چون اعتراضی نیست ." و با این کلام شورشی علیه حاکم آفرید ، آری چرا کسی نام آن زن را نمی داند و در تاریخ ثبت نکرده است و تنها حکایتی سانسور شده از آن بجا مانده ؟ چون که تاریخ و حتی فرهنگ را تا کنون حاکمان نوشته اند و آن زن نه تنها حاکم نبود بلکه بر حاکمی شوریده بود.  و؟  اما همچنان که گفته شد این همه بار سنگین بر دوش نحیف  زن بختیاری  تنها از جانب مرد و پدیده ی مردسالاری نبود بلکه از زور و سلطه ای بود که در سلسله مراتب اجتماعی و در ساختار فرهنگی  ایل بختیاری حاکم بود و مرد و زن و کودک کم و بیش از آن رنج می برد اما زن سنگ زیرین آین آسیاب خرد کننده سلطه گری بود.  و اینگونه است که در نگارش تاریخ و فرهنگ بختیاری و بخصوص تاریخ زن در بختیاری به رنجبردگان و سازندگان اصیل و واقعی فرهنگ بختیاری مهر سکوت خورده است و درعوض تمام نقش این تاریخ و فرهنگ و هنر را به سبکباران و نامداران این ایل داده اند ." خسروان قبله ی حاجات جهانند ولی – سببش بندگی حضرت درویشانند "  و اینجاست که نخبگان فهیم نسل کنونی بختیاری و آشنایان به حقیقت تاریخ باید این تاریخ و فرهنگ را نقد و نواندیشی کنند .

  در متن این گفتار و از این گذشته ی ن ایل بختیاری ٬ نکته ای در حهت حقخواهی ن نسل امروز بختیاری نهفته است که هشیاری ها و وظایف خاصی را پیش روی آنان می گذارد.  از آنجا که این حق خواهی نه ٬یک تمرین اجتماعی  نوپا و در حال گذاری است ممکن است مرز خودباوری با  خودخواهی که از آثار  همان سلطه گری های مزمن اجتماعی ست قابل تشخیص نباشد . این اشتباه ممکن است بطور ناخودآگاه در قالب این تصور  بروز کرده که با رشد علمی و جایگاه اجتماعی ن بختیاری نوبت سلطه ی نه است . از اینجاست که باید هشیار بود اکنون نوبت برچیدن تمام عادات و فرهنگ سلطه از تمام ارکان جامعه است و بجای آن ایجاد علقه و تفاهم بین تمام افراد و گروههای اجتماعی از جمله خانواده و بخصوص کودکان ماست . این علقه و تفاهم ،عادت و آموزه ای ست از جنس دموکراسی و برای دموکراسی  که حکایتی هم غریب و هم عنقریب ست.  

یاد ایل در آن بهار و سال نو

خشونت پدر علیه کودک خود

زنان راسین بختیاری از رنج دیروز تا نقش امروز

بختیاری ,زن ,سلطه ,ن ,ی ,فرهنگ ,و در ,و فرهنگ ,تاریخ و ,ن بختیاری ,و حقوق ,ن واقعی بختیاری

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جامعه مهندسین تست نرم افزار