محل تبلیغات شما

#جنبش های امروز جهان : یک بلوغ در یک بحران#
کمتر از یک سال پیش که هنوز جوان بیکار تونسی خود را در مقابل ساختمان شهرداری به آتش نکشیده بود و هنوز هیچ نظریه پردازی  وقوع جنبش های زنجیره ای جهان را پس از این حادثه به خواب هم نمی دید ، و هنوز تئوری پایان انقلاب ها و حتی تئوری پایان تاریخ به قوت خود باقی مانده و تا پایان این تئوری ها خوش خیالانه اندکی مانده بود؛ اما نشانه ی بی نظمی در ضربان قلب بازارهای مالی و وال استریت ها و شریان سست بانک های متصل به آنها ، رنگ  از رخسار نظام اقتصادی بیمار جهان برده بود . نشست ها و کنفرانس های عقلای این نظام جهانی جز تزریق های اعتباراتی مُسکن و وعده های بی اساس نتیجه ای به دنبال نداشت. شیمی درمانی اقتصاد جهان فایده نکرد و تب و ترس بحران پیش از و بیش از خودِ بحران به همه جای جهان سرایت کرد. برچنین بستری داغ، داغدیده ای جرقه بر جان خود زد و تصاویر آن در مقابل چشم همه ی همنوعان خود در جهان، دردی مشترک را فریاد کرد ؛ این فریاد آشنا بر هیزم خشکیده ی فقر و بیکاری فراگیر شعله ی انقلابی شد و به اطراف زبانه کشید و یک شبه مخمل تئوری" انقلاب های مخملی" در این آتش سوخت و آرزوی مخملی میانه بازان دود شد و دوباره تئوری " انقلاب قلقلی " بجای  خود قوت گرفت. و آنان که خواب پایان تاریخ و ابدیت سرمایه داری را می دیدند در مقابل مارکس سر فرود آوردند. تحلیل پردازان مکتب لیبرالیسم فلسفی و اقتصادی به خیال اینکه این جنبش در جغرافیای اعراب محدود خواهد ماند ، نامش را " بهار عرب " گذاشتند غافل از اینکه این شتر عرب به غرب خواهد رسید. و از طرفی دیگر این تئوری پردازان تلاش داشتند که این جنبش را در تعریف و محتوا نیز صرفاً محدود به عکس العمل مردم در مقابل حکومت های استبدادی خاورمیانه قلمداد کنند، یعنی ان را به جنبشی صرفاً آزادی خواهانه و نه عدالت طلبانه تقلیل دهند و دامن خود را از آن رها سازند. اما دیری نگذشت که این جنبش فراتر از مرز و میهن و غرب و شرق و عرب و عجم به بسیاری از کشورهای جهان گسترش یافته و از لحاظ محتوا اگرچه با چند زبان اما یک پیام مشترک از آنها بگوش میرسد: هم آزادی خواهی و هم عدالت خواهی . این جنبش در کشورهای استبدادی عربی اگرچه با شعارهای آزادی خواهی عجین بوده اما عدالت خواهی و اعتراض به فقر و بیکاری پایه ی اصلی این اعتراضات بوده و آزادیخواهی به تنهایی نمی توانست هرگز چنین پتانسیلی توده ای در پی داشته باشد. اما این جنبش ها اینگونه ساده و با یک خودسوزی اتفاق نیفتاده همچنانکه آن جنگ جهانی تنها با ترور یک ولیعهد اتفاق نیفتاده بود. حوادثی چون خودسوزی به مثابه جرقه ای بود بر باروت بحران هایی که قابل به بیان و لازم به شرحی هوشمندانه دارد. به این منظور باید به شرح شاخص ها و ویژگی های اجتماعی و اقتصادی و تاریخی امروز جهان پرداخت تا از ساده نگری مزمن و جامانده در عادتهایمان در نگاه به رویدادها پرهیز کرده باشیم.

یک بلوغ و یک بحران

در این مقطع تاریخی شاهد پیدایش دو اتفاق همزاد و بی سابقه جهانی هستیم که اکنون در فرآیند و پیوند با یکدیگر بستر و بانی خیزش های زنجیره ای جهان گشته است. یکی بلوغ فکری مردم است و آن دیگری بحران اقتصادی.بحران اقتصادی جهان: تمام نظریه پردازان اقتصادی از هر نحله فکری که بوده به سیکل ها و دوره های روند اقتصاد سرمایه داری باور داشته و دارند. این دوره ها از رونق شروع شده و با افسار گسیختگی سودجویانه منجربه اشباح بازار و رکود و بیکاری و بحرانی موقت ختم می شود. حجم بازار مالی و پولی و اعتبارات بحران زای این نظام هم، اشتهای سیری ناپذیرتری به این غول گرسنه داده است و هم به آفت درون ریزی برای این نظام تبدیل شده است. این نظام سرمایه که چند قرن بر جهان حاکم است تا کنون هر بار که به مقطع بحرانی خود می رسید، راهی برای خروج از بحران پیدا می کرد. جنگ های جهانی یکی از این راه ها بود. صاحبان سرمایه و قدرت برای تصرف بازارهای جدید و رفع بحران، دنیا را به کام کشتار و ویرانگی کشیدند تا صنایع خود را در سودآوری مطلوب محافظت کنند. تا جایی که امروزه دیگر هیچ کوره دهی نیست که در دسترس کالاهای صنعتی و سرمایه های مالی آنها به دور مانده باشد. و اصولاً تصرف بازار از طریق جنگ گرم دیگر همه جا و هر زمان به صرفه نخواهد بود. به خصوص که با ایجاد مؤسسات چند ملیتی و قراردادها و همکاری های بلوک های ی، نظامی و تجاری هوشمندانه و انحصاری امروزی، دیگر فلسفه ی جنگ های جهانی برای کسب بازار کمرنگ شده است؛ البته در مناطق قرمز و نفت خیز یا استراژیک جهان به دلیل اهمیت این ماده ی حیاتی تنور جنگ های منطقه ای و نیابتی و مانورهای نظامی، همچنان از انسان و انسانیت قربانی می گیرد و هر ساله هزاران میلیارد دلار سلاح های نظامی به فروش می رسد و در پناه این معاملات، پروژه های امنیتی و صنعتی  پیاده می شوند و به رواج و رونق اقتصادی یعنی صدور بحرانهای این قدرت ها منجر می شود. و بدین گونه این نسخه ی خونین توسعه طلبی هنوز روی میزهای ت اربابان جهان گذاشته است. این نظام جهانی علاوه بر موهبت جنگ های اشغالگرانه برای خروج از بحرانهای دوره ای خود در طول دهه ها و قرن ها، هر بار با اختراعات و ایجاد رشته صنایع مربوط به آنها رونقی دوباره می گرفت. آخرین حلقه ی رونق و راه فرار از این بحرانها که توفیقی اجباری نصیب این دنیا کرد و از قضا آن را به دهکده ای جهانی نیز تبدیل نمود، سرمایه گذاری در صنایع ارتباطات و کامپیوتر بود. اکنون دیگر با فراگیرشدن ساخت این صنعت و اشباح نسبی بازار جهانی، باز هم جوابگوی ارزش افزوده و سودآوری های تصاعدی برای این غول های سرمایه نخواهد بود. اما همه این راه های نجات، همان صدور بحران ها به بیرون بود. بنا به نظریه برخی کارشناسان امروز دیگر راه فرار و رونقی از این دست حداقل تا این زمان به نظر کسی نیامده است جز بازآفرینی اندک همان شیوه های تاکنونی یعنی جنگ های محدود و رشته صنایع تاکنونی. با چنین تگنایی نئولیبرالیسم همراه با فلسفه ی افراطی و افسار گسیخته ی آن، در قالب ناسیونالیسم و پوپولیسم بیش از پیش ظهور می کند و اینبار با درون ریز کردن این بحران ها به عنوان راه فرار از بحران، اقدام به سخت گیری های وطنی می نمایند. اگرچه این راه حل ها کهنه و به موازات عمر این نظام بوده اما اینبار شدت روز افزونی بخود گرفت. یکی ازاین راه ها همان جنگ نرم  با طبقات جامعه از طریق " پایین آوردن هزینه های تولید " و اعمال نسخه آن به همه شرکاء جهانی از طریق بانک جهانی و امثال آن است؛ و دیگری توسل به ت های کاذب پولی و بانکی و تبعات منفی آن. این جنگ نرم با کاهش هزینه های تولید از طریق اخراج کارگران و کم کردن دستمزدها و خدمات عمومی باز هم جنگی ست جهانی اما این بار بین جبهه ی به هم پیوسته سرمایه های مشترک جهانی  و جبهه ی از هم گسسته ی مردم در اقصی نقاط جهان. و اینجاست که همین درد مشترک فرودستان، باعث همراهی و همزمانی خیزش های جهانی و خودجوش برای اولین بار در طول تاریخ می شود. اما این جنگ نرم با معاش مردم تا آنجا پیش رفته است که در صنعتی ترین و قدرتمند ترین کشورهای جهان تا عقب مانده ترین آنها، خیابانها و میادین و مراکز مالی آنها محل اعتراض مردم گشته و شعار " سرمایه بحران زاست " را مشخصاً در قلب این نظام اقتصادی برافراشته و زمین را زیر پای این غول های سرمایه داغ تر کرده است. 
دوم= بلوغ ی جهانیان: اکنون و در قرن بیست و یکم برخلاف قرن های گذشته مردم جهان وارد صحنه معادلات ی گشته اند. قرن بیستم به دلیل نبود دستاوردهای امروزی و ضعف ارتباط و انسجام و آگاهی مردمان آن دوره تنها عده ی کمی از سرآمدان جامعه می توانستند صاحب نفوذ و سرمایه و قدرت و سواد و ت شوند. بنابراین تنها اهداف و امیا ل این طبقه ی مسلط  به کرسی می نشست و با تشکیل دولت یا حزب و گاهی پیدایش شخصیتی کاریزماتیک سرنوشت اقتصادی و ی اکثریت جامعه در دست چنین افراد و نهادهایی قرار می گرفت و توده های مردم به همان دلایل ضعف تاریخی خود از تصمیم و رهبری و اعلام  خواسته های اصیل خود که همیشه معاش زندگی از مهم ترین آنها بود ناتوان می ماندند . در انقلاب و دگرگونی های قرن بیستم و پیش از آن شعارها و خواسته ها ضد استعماری و نهایتن ضد استبدادی بود. یعنی استقلال و آزادی هدف نهایی بود. این اهداف اگر چه مثبت و یک گام به جلو بود اما تنها معنی این شعارها این بود:  استقلال یعنی اینکه خودی ها به کرسی قدرت بنشینند و آزادی به این معنی بود که در مقابل قدرت مطلقه ی سنتی اربابان زمین دار و پادشاه، اقشار تازه پای سرمایه دار و میانی بتوانند در ت و اقتصاد آزاد سهمی داشته باشند. اما در تمام این دورانهای استقلال طلبی و آزادیخواهی، خواست توده های مردم اگر نیمچه فهم و توجهی به آزادی و استقلال پیدا کرده بودند اما ذاتن همواره خواست و امید اصلی آنها به نان و معاش و زمین و کار بود، یعنی خصلتی ضد استثماری در عمق وجود آنها پنهان بود. به همین دلیل بود که همواره یا گوشت دم توپ جنگهای ضداستعماری با شعارهای استقلال خواهی بودند و یا سپر انقلاب های ضد استبدادی با شعارهای آرادیخواهی بودند. یعنی عدالت و رهایی از استثمار نیز از جمله نیازهای همیشگی و نهفته ی این طبقات فرودست بود که البته چنین امکان و شرایطی از لحاظ تاریخی کمتر مهیا بود. و اگر هم در گوشه جاهایی از جهان همچون انقلاب فرانسه و انقلاب بلشویکی روسیه توسط احزاب یا گروهایی خبره رخ می داد به دلیل هژمونی فرهنگ و عادت های طبقات فرادست داخلی و خارجی طولی نمی کشید که به شکست می انجامید. قرن بیست و یکم اما نشان داد که قرن بلوغ فکری این طبقات محروم بوده. بلوغ فکری یعنی رشد آگاهی های ی، اجتماعی، فرهنگی و کسب کلیه ی دستاوردهای علمی بشر تا به امروز با استفاده از فن آوری ها و ارتباطات و موسسات آموزشی و به موازات آن شکل گیری تشکلات وسیع کارگران، دانشجویان، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان مردمی. مردم قرن حاضر با استفاده از چنین دستاوردهایی و به اقتضای شرایط اجتماعی و اقتصادی این زمان هم توانسته اند محتوای مطالبات خود را و هم شکل مبارزه و روش های رسیدن به این مطالبات را تغییر دهند، یعنی اینکه این بار در محتوای مبارزه ی خود علاوه بر استبداد، استثمار را نیز نشانه گرفته اند، یعنی همان خواست اصلی و تاریخی خود که هیچگاه فرصت تحقق آن نبوده است. و در شکل مبارزه خود به تصمیم گیری و رهبری غیر متمرکز و جمعی و می روی آورده اند. این توده ها از چند قرن فریب و سواری دادن به طبقات فرادست به خود آمده اند. از بی نتیجه ماندن انقلاب ها و مبارزات قومی و فرقه ای در قالب شعار های ناسیونالیستی و مذهبی و شعارهای تو خالی آزادی و دموکراسی دریافته اند که همه ی این شعارها تنها در جهت سلطه ی یک طبقه فرادست و فرصت طلب بیش نیست. اکنون اگر خطر توده وار و عدم سازماندهی، این جنبش ها را تهدید می کند و البته به شکست ها خواهد کشاند اما آغاز پایان سلطه گری فرادستان است. این جنبش ها به حکم حضور و بلوغ همگانی، لحظه به لحظه شعارها و اهداف جمعی آنها در فضایی مجازی شکل می گیرد و در نتیجه خواستها بطور مستقیم و اصیل مطرح شده و هیچکس در پشت درهای بسته و مخفیانه برای آنان تصمیم نخواهد گرفت؛ البته نباید فراموش کرد که همواره تعرضات و تدارکاتی برای تاثیر گذاری و قبضه کردن رهبری و به کج راهه بردن آن از طرف جناحها و قدرت های گوناگون چنین جنبش ها را تهدید می کند. این ت بازان جهانی در این جنگ جهانی با مردم جهان، هر کجا توانسته اند برای مهار خیزش و تحول خواهی مردم لباس حقوق بشر به تن کرده و یک شبه دوست آن مردم شده و حاکمان آنها را که دوست دیروز خود آنها بوده یک شبه همصدا با مردم دیکتاتور می خوانند و یک شبه اپوزوسیونی را پالانی بر خر مراد خود کرده تا مثل همیشه در همه جای جهان جولان دهند و نظم خودساخته را همچنان حفظ کنند. اما اینبار طلوع بیداری جهان است و نسل جوان سوار بر اسب تیزپای امواج اینترنت است و آنان عاقبت برخر لنگ خویش خواهند ماند. آنکه مقصد برسد معلوم است. اما به هرحال چنین روشی می و اعتراض جمعی  اکنون دیگر تولد و موجودیت تاریخی یافته است و با هویتی تازه به معادلات ی و اجتماعی  جهان امروز وارد گشته است. . قابل توجه آنان که هم اکنون در حکومتند و آنان که خواب حکومت تازه می بینند هر کجای جهان که هستند بدانند و آگاه باشند که اکنون دیگر حکومت کردن بنام آزادی و دمکراسی و ناسیونالسیم و قومیت و مذهب و وطن و حزب های اینگونه ممکن نخواهد بود مگر این که آن گوهر گم شده و ممنوعه ی تاریخ یعنی عدالت اجتماعی از گروگان فرادستان اجتماعی به درآید و به درون این واژه ها و نظام ها افزوده شود و معنی دیگری به آنها ببخشد. با عدالت اجتمای آنگاه دیگر آزادی و دموکراسی و وطن برای همگان است نه فقط برای جعل کنندگان. آری اکنون دیگر حکومت کردن بر مردم آگاه که عدالت اجتماعی را شعار خود قرار داده اند و همه روزه در خیابان ها فریاد می کنند آسان نخواهد بود. چون امروزه به عینه می بینیم چشم مردمان جهان چه در جوامع استبدادی و چه در جوامع مدعی آزادی و دموکراسی، باز شده است به شکاف های طبقاتی روز افزون،  فقر و جنگ و نقض حقوق بشر و تهدیدات صلح جهانی و محیط زیست؛ و در مقابل این تهدیدات به هم پیوسته ی جهانی احساس و هویتی جهانی نیز شکل گرفته است. بحران فراگیری که اکنون تار و پود دنیای سرمایه داری افسار گسیخته را به چالش گرفته، و علت بی چون و چرای این مصیبت جهانی بشر است. گواه این ادعا به نابودی کشاندن نعمات و حیات کره ی زمین و انسان هایی که در این کره گرفتار فقر و گرسنگی و جنگ و نابرابری و ناامنی هستند. 

بدینگونه این کره خاکی برای این دایناسورهای غول آسا و سیری ناپذیر دیگر تنگ شده است. اگر راه فراردیگری نجویند و اگر جناحی دیگر از این بزرگ سرمایه داران با ترفند اصلاح و رفاه سکان این کشتی متلاطم را برای مدتی دیگر بدست نگیرند و این از عرشه راندگان را آرام نکند و اگر این بیداری جهانی به بیراهه ی رهن در کمینش گرفتار نیاید، تاریخ و بشر دیر یا زود به انتخاب اصلح خود دست خواهد زد و راز بقا را به نمایش خواهد گذاشت. چه انتخابی باشد و اینکه چگونه می شود بستگی به عزم و رزم کسانی دارد که امروز میدان ها و قلب بازارهای مالی را هر زمان که بخواهند به تسخیر در می آورند. آنان که با حس و جسم خود دریافته اند که آزادی بدون عدالت کلاه بی سری ست که لایق باد است؛ به عزم و اراده ی کسانی بستگی دارد که امروز آزادی دارند اما نان ندارند. آزادی بدون عدالت همان آزادی بی عدالتی ست. آزادی بدون عدالت، استبداد مدرنی ست که انسان را به بند نامرئی از خود بیگانگی اسیر کرده است.  

چاپ شده در هفته نامه ی ندای جنوب هشتم آبان 1390

یاد ایل در آن بهار و سال نو

خشونت پدر علیه کودک خود

زنان راسین بختیاری از رنج دیروز تا نقش امروز

های ,ها ,ی ,جهان ,جهانی ,یک ,ها و ,و به ,این نظام ,این جنبش ,را به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چکامه های شفق کوه زر ( نور ایران )